قسمت شصت و یکم (Episode 61)

در صحنه‌ اول درامه می‌شنویم که مردم قریه بعد از ادای نماز جمعه از مسجد بیرون میشوند و باهم در حال گفتگوهای دوستانه اند که دفعتاً صدای انفجار شنیده میشود. در صحنه‌ دوم متوجه میشويم که زرلشت بعد شنیدن انفجار بی‌هوش میشود و زهره، دختر خوردسال سلطان، از اطاق بيرون میرود تا گويا ببيند در بيرون چه اتفاقی رخ داده است. در صحنه‌ سوم میشنويم که سلطان بعد از داخل شدن در اتاقی که مردم برای داینمو اعمارکرده اند متوجه میشود که صدای انفجار مربوط به انفجار کدام بم نی بلکه در اثرانفجار کپسول گاز در اتاق داینمو صورت گرفته است. بالأخره در صحنه‌ چهارم میشنويم که دخترک سلطان – زهره – از پدرش می‌خواهد کتاب رهنمای داینمو را با صدای بلند بخواند.

Post your comment

قسمت شصتم (Episode 60)

در صحنه  اول برنامه گل پری به خانه زرلشت به خاطر مبارکی دخترش میرود و جمیل برای  دخترش گوسفندی که به خاطر عقیقه گرفته است حلال میکند و درصحنه دوم درامه مراسم نکاح اکرم خان و حلیمه را میشنویم. در صحنه سوم حلیمه با آمدن داماد خیل حیران میشود زیرا او نمیخواست عروسی کلان گرفته شود و در صحنه چهارم سلطان و خانم اش به خانه زرلشت و جمیل به خاطر تبرېکی دخترش آمده اند.

Post your comment

قسمت پنجاه و نهم (Episode 59)

در اين قسمت درامه اکرم‌ خان آگاه میشود که حليمه آن توته زمينی را که به نام خانم خدابيامرز خود کرده بود به عنوان حق مهر خود می‌خواهد. همينطور می‌شنويم که گل پری از هاجره می‌خواهد با او به خانه‌ حلیمه بروند و با وی در گفتن اين که حليمه از خواستن آن توته زمين به عنوان حق مهر خود صرف نظر کند کمک نمايد. در صحنه‌ سوم درامه می‌شنويم که موقع زایمان زرلشت است و در قریه کلینک هم وجود ندارد. بلأخره در صحنه‌ چهارم می‌شنويم که حلیمه با  درک اينکه اکرم‌ خان هنوز هم در فکر حفظ حق خانم مرحومش است خوشحال می‌شود. 

Post your comment

قسمت پنجاه و هشتم (Episode 58)

درصحنه اول  درامه امروزی شنیدید که حلیمه نکاح با اکرم خان را به دو شرط قبول میکند. یکی اینکه زمین که ملکیت خودش است همین طور باقی بماند و دیگر زمین که نزدیک زمین خودش است به قسم مهریه برایش داده شود. در صحنه دوم میشنویم که جمیل در وزارت زراعت به حیث کارمند مقررشده است و در صحنه سوم شفیقه و نوریه از اینکه حلیمه به نکاح راضی شده است باخبر شده اند و در صحنه چهارم خداداد نمیخواهد شیرنی لفظ گیری اکرم خان و حلیمه  را از منزل سلطان بگیرد.

 

Post your comment

قسمت پنجاه و هفتم (Episode 57)

در صحنه‌ اول قسط ۵۷ درامه می‌ شنويم که اطفال با پتاقی بازی می‌کنند و درميابيم که این کار در واقعت کار خداداد است. در صحنه‌ دوم متوجه می‌شويم که اکرم‌ خان هنگامی که خبر می‌شود حلیمه در خانه‌ خود نیست بسیار جگرخون شده و گمان می‌کند شايد وی به خانه‌ برادرش – سلطان – رفته و از آن به بعد در آنجا زندگی می‌کند. در صحنه سوم می‌شنويم جمیل در کوشش است تا خانم‌ اش زرلشت را که اندکی ناراحت است با توجه دادن به خوشی‌های روزهای عيد خوشحال بسازد. در صحنه‌ی چهارم نشان داده میشود که حلیمه در مورد اينکه آيا با اکرم‌ خان ازدواج کند يا خير حيران است و تصميم گرفته نمی‌تواند.

Post your comment

قسمت پنجاه و ششم (Episode 56)

در قسط پنجاه‌ و‌ششم می‌شنويم که اکرم‌ خان از زبان خداداد و گل‌ پری می‌شنود که حليمه از ازدواج با او (اکرم‌خان) انکار می‌کند. همچنان جميل به اين نظر است که اگر حليمه راضی به ازدواج با اکرم‌ خان نيست، هيچ کسی نمی‌تواند به زور اين کار را بالای وی بقبولاند. از جانب ديگر می‌شنويم که حليمه خشمگين است زيرا خداداد و زرلشت حرف‌ های پر از خشم اکرم‌ خان را برايش نقل کرده اند. زنان قريه نيز با زرلشت همدردی می‌کنند، زيرا مادرش حليمه با مشکلات سختی روبرو است.

Post your comment

قسمت پنجاه و پنجم (Episode 55)

در صحنه‌ اول درامه‌ یی امروزی می‌شنویم که ملک نواب و هاجره به خاطر مشوره گرفتن  در مورد نکاح حلیمه و اکرم خان به خانه نواب می‌روند. درصحنه‌ دوم گل پری در هنگام آب گرفتن از جوی خبر می‌شود که هاجره می‌خواهد با حليمه صحبت نماید و معلوم کند آيا وی می‌خواهد با اکرم‌ خان ازدواج کند يا خير. در صحنه‌ سوم می‌شنويم که زنان قریه تشویش دارند چرا حلیمه تا حال از موضوع (ازدواج) بی خبر است. در صحنه‌ چهارم حلیمه و زرلشت از اینکه هاجره در مورد نکاح حلیمه و اکرم‌ خان صحبت می‌کند متعجب می‌شوند.

Post your comment

قسمت پنجاه و چهارم (Episode 54)

در صحنه اول درامه  گل پری تشویش این را دارد که اگر خسرش اکرم خان عروسی کند یک نفر دیگر هم در خانه با او شریک خواهد شد. در صحنه دوم درامه  ملک سلطان از هاجره خانم اش میخواهد تا در مورد عروسی اکرم خان و حلیمه با سلطان صحبت کند، و در صحنه سوم  گل پری میخواهد از دهن شوهرش خداداد  گپ بگیرد که آیا این موضوع یعنی عروسی خسرش با حلیمه حقیقت دارد یا نه. در صحنه چهارم ملک نواب اکرم خان را با گفتن اینکه با بیوه برادرش حلیمه باید عروسی کند حیران میسازد.

Post your comment

قسمت پنجاه و سوم (Episode 53)

در اين درامه می‌شنویم که اکرم خان تا اندازه‌ ای به ازدواج دوباره راضی می‌شود، ولی تشویش دارد اينکه آیا کسی آماده خواهد بود با وی ازدواج کند و یا خیر. همچنان می‌شنويم که جمیل رضايت ندارد به شکل غير قانونی و از طريق واسطه در وظيفه مقرر شود. هاجره فکر می‌کند که ملک نواب میخواهد تا حلیمه، خواهر هاجره را، با اکرم خان ازدواج کند. گپ مهمی ديگر اينست که شفيقه در مورد ازدواج حليمه با اکرم خان چيزهای از شوهرش،دلاور خان، شنیده است.

Post your comment

قسمت پنجاه و دوم (Episode 52)

درصحنه‌ی اول قسمت پنجاه ودوم درامه “یک قریه، هزار صدا” می‌شنویم که زرلشت از طریق مادرش اطلاع می‌یابد که گل پری با وی رویه درست نکرده است. در صحنه‌ی دوم درامه نواب خان و دلاورخان به این تلاش استند تا اکرم خان را به عروسی دوباره راضی بسازند. در صحنه‌ی دوم  زرلشت در صنف سواد آموزی برای زنان در باره نفقه معلومات می‌دهد. در آخر صحنه از گل پری گله هم می‌کند و در صحنه چهارم دلاور خان کوشش می‌کند تا از راه غیر قانونی جمیل را شامل وظیفه نماید.

Post your comment

قسمت پنجاه و یکم (Episode 51)

در صحنه‌ی اول قسط پنجاه‌ويکم درامه می‌شنويم که اکرم خيلی جگرخون است، زيرا ساختن مکتب از جمله‌ی آرمانهای خانم مرحومش بود. اکرم خان فکر می‌کند که ساخته‌شدن مکتب در قريه، خانم مرحومش را هميشه به يادش خواهد آورد… در صحنه‌ی دوم می‌شنويم که حلميه کمی آزرده است، زيرا گل‌پری زغاله خميری را که وی نزدش آورده بود برايش نپخت. از جانب ديگر در صحنه‌ی سوم می‌شنويم که نواب خان با هاجره در مورد ضرورت ازدواجِ دوباره‌یِ اکرم خان صحبت می‌کند. در صحنه‌ی چهارم متوجه می‌شويم که جوانان در مورد اينکه دلاور‌خان چطو يکی و يکباره آدم خوب شده و برای جميل کار پيدا می‌کند حيران مانده اند.

Post your comment

قسمت پنجاهم (Episode 50)

در این قسمت درامه می شنويم که جوانان قریه به خاطر حل مشکلات و جلوگيری از منازعات بین دو قریه از ملای قریه کمک ‌می‌خواهند. کانديد برنده و کانديد ناموفق نيز هردو به خاطر حل مشکلات قریه  کوشش می‌کنند تا اتحاد همبستگی را در قریه تحکیم بخشند و از طرف دیگر خانم های قریه شکست را قبول نمی‌کنند و به خاطر ساختن مکتب دخترانه در قریه به تلاش ها و کوششهای خود ادامه می دهند. همچنان می شنويم که اکرم خان جرگه را ترک می‌کند به خاطری که اکثریت مردم با بلند کردن دست های شان به ساختن مکتب رأی می دهند.

Post your comment

قسمت چهل و نهم (Episode 49)

در این قسمت درامه می‌شنويم که اسلم  نمی‌گذارد چوپان قريه پهلو رمه اش را در تپه‌ی نزديک قريه بچراند. از طرف دیگر جوانان تیم فتبال به این فیصله می‌رسند تا بزرگان قریه را از ساختن پل و بند منصرف ساخته و در عوض پيشنهاد نمايند یک مکتب دخترانه در محلی نزديک به هردو قريه ساخته شود. جمیل اين نظر را در یک مجلس با اکرم‌خان در ميان می‌گذارد، ولی اکرم‌خان با اين فکر شدیداً مخالفت خود را نشان می‌دهد. در صحنه‌ی چهارم می‌شنويم که خانم‌ها تصميم می‌گيرند شوهرها و ديگر اعضای خانواده‌های خود را برای ساختن يک مکتب دخترانه تشویق کنند.

Post your comment

قسمت چهل و هشتم (Episode 48)

درقسمت 48 درامه ی “یک قریه، هزار صدا” می‌شنویم که اکرم‌خان و بزرگان قریه نزد ملک ستار به قريه‌ی پهلويی می‌روند و با بزرگان قريه صحبت می‌نمايند تا در مورد اولويت‌های (کارهای انکشافی) هردو قريه با هم مشوره نموده و به توافق برسند، اما بزرگان قريه پهلويی نمی‌خواهند در اين مورد صحبت کنند. جوانان قریه نيز به تشویش اند مبادا پروژه های اجرايی و عدم توجه به اولويت‌های مردم مشکلاتی را ميان مردم سبب گردد. جوانان فکر می‌کنند می‌شود به بزرگان مشوره داد تا اين مشکل را همانگونه که جوانان به مشکل انتخاب سرتيم تيم فوتبال رسيدگی نمودند حل کنند، ولی بزرگان مشوره‌ی آنها را نمی‌پذيرند و می‌گویند مشکل قریه بازی کودکان نیست. از طرف دیگر زرلشت به جمیل مشوره می‌دهد تا یک مکتب دخترانه در قریه تأسيس نمايد. او (زرلشت) فکر می‌کند چنين کاری می‌تواند از نزاع و جنجال بين دو قريه نيز جلوگيری نمايد.

Post your comment

قسمت چهل و هفتم (Episode 47)

در صحنه‌ی اول درامه می‌شنویم که جوانان از فیصله بزرگان در باره ضیاءالدين راضی نیستند .

در صحنه‌ی دوم می‌شنویم که یکی از خویشاوندان وکیل اکرام‌الله با وسايلی که دارد مصروف سروی مصرف و کار سرک قریه پهلو است.

در صحنه‌ی سوم نواب به اکرم خان می‌گوید که توقع کار را از وکيلی که به او رأی نداده اند نداشته باشند.

در صحنه‌ی چهارم می‌شنويم که نوریه خوشحال است زيرا کسی که از قریه پدری اش خود را کانديد نموده و در عين حال مورد نظرش بود منحيث وکيل شورای ولايتی در انتخابات برنده شده است.

Post your comment

قسمت چهل و ششم (Episode 46)

دراین قسمت درامه می‌شنویم که جوانان قریه با کسی که آوازه تقلب در انتخابات را پخش کرده بود از نزديک می‌بينند و متوج می‌شوند که اين شخص بنام ضياءالدين عضو تیم انتخاباتی سعید می‌باشد. از طرف دیگر هاشم‌خان به این فکر است که کسی که این آوازه را پخش نموده بايد جزا ببيند. جوانان ضياءالدين را نزد بزرگان قريه می‌آورند تا توضيح دهد چرا چنين آوازه‌ی دروغ (جابجايی صندوق‌های برگه‌های رأی‌دهی) را پخش نموده است تا در مورد جزايش تصميم بگيرند. این کار دلاورخان را چنان مغرور و خوشحال می‌سازد که فکر می‌کند که دیگر او توانايی و صلاحيت اين را دارد تا یک بار دیگرآب نهر را بالای مردم قریه قطع کند، اما خانمش، شفیقه، او از اين کار منصرف می‌سازد.

Post your comment

قسمت چهل و پنجم (Episode 45)

صحنه‌ی اول: در اين صحنه می‌شنويم که اکرم‌خان و ملکت ستار، مسئله تبديل شدن صندوق‌های برگه های رأی را فقط يک آوازۀ محض می‌دانند زيرا در قريه شان چنين کاری صورت نگرفته است.

صحنه‌ی دوم:  زرلشت و مادرش، حلیمه،  به تشویش اند زيرا نواب هم جمیل را مورد انتقاد قرار داد و بدين لحاظ گمان می‌کنند که وی شايد ملامت باشد.

صحنه‌ی سوم: در اين صحنه نشان داده می‌شود که ذوالفقار و دوستانش به سوی قريه‌ی که جميل در آن زندگی می‌کند روان اند تا به آنها خبر بدهند کسی که آوازه‌ی تبدیل شدن صندوق‌های برگه‌های رأی را در قریه پخش کرده است معلوم شده است.

صحنه‌ی چهارم: دلاورخان پسر خود، اسلم، را به دنبال جمیل شان می‌فرستد تا خبرچينی کند.

Post your comment

قسمت چهل و چهارم (Episode 44)

در صحنه‌ی اول جمیل به خاطر مشوره به دفتر سعید می‌رود.

در صحنه‌ی دوم دلاورخان نزد ستارخان در قريه بالا می‌رود تا نزد وی از جوانان آن قريه به خاطر انداختن آوازه مبنی بر اينکه طرفداران هاشم‌خان صندوق‌های برگه‌های رأی‌دهی را جابجا کرده است شکايت نمايد، ولی ستارخان به حرف‌های آنها باور ندارد.

در صحنه‌ی سوم می‌شنويم که شايعه‌ی جابجا شدن صندوق‌های برگه‌های رأی‌دهی ميان زنها جاروجنجال پیدا کرده است.

در صحنه‌ی چهارم می‌شنويم که نواب‌خان بالای پسرش جمیل قهر است، زيرا به گمان وی جميل در موضوعات سیاسی زیاد دخیل شده و بدون کدام موضوع مردم بالایش شک نمیکند.

Post your comment

قسمت چهل و سوم (Episode 43)

در صحنه‌ی اول: خانم‌های قریه شنیده‌اند که هاشم‌خان در قریه‌ی بالا صندوق‌های برگه‌های رأی‌دهی را تبدیل کرده است، و در مورد اين مطلب باهم صحبت می‌کنند، ولی شفیقه از اين گپ آزرده می‌شود.

صحنه‌ی دوم: جمیل و دیگر جوانان در مورد اين‌که شاید طرفداران هاشم‌خان صندوق‌های برگه‌های رأی را تبدیل کرده باشند به تشويش اند و می‌خواهند دست به کار شوند. خداداد پيشنهاد می‌کند قبل از هر کاری با دلاور‌خان صحبت کنند.

صحنه‌ی سوم: جمیل با یک تعداد از جوانان به خانه دلاورخان می‌روند و راجع به جابجا شدن صندوق‌های برگه‌های رأی‌دهی با او صحبت می‌کنند، اما دلاورخان می‌گويد که او چنين کاری نکرده است و در ضمن بر جمیل و دوستانش قهر می‌شود زيرا آنها به قول وی عمداً اينگونه پروپاگند و شايعه پراکنی می‌کنند.

صحنه‌ی چهارم: جمیل و دیگر دوستانش به قریه بالا می‌روند و در باره‌ی جابجا شدن صندوق‌های برگه‌های رأی دهی با ذوالفقار و دیگران صحبت می‌کنند، اما آنها از این موضوع بی خبر اند و تصميم می‌گيرند جهت معلوم نمودن واقعيت با سعید مشوره کنند.

Post your comment

قسمت چهل و دوم (Episode 42)

در صحنه‌ی اول قسط چهل و دوم درامه می‌شنويم که خداداد بسیار خوش است، زيرا نوشته‌يی را دریافت کرده که نشان می‌دهد سعيد در انتخابات پيروز شده است، ولی جمیل برایش توضيح می‌دهد که نتیجه‌ی انتخابات به این شکل و به این زودی اعلان نمی‌شود.

در صحنه‌ی دوم درامه می‌شنويم که نوریه گمان می‌کند چون وی به هاشم‌خان رأی می‌داد زرلشت و دیگر خانم‌ها وی را با خود به مرکز رأی‌دهی نبردند.

در صحنه‌ی سوم می‌شنویم که سعید و جمیل تشویش در مورد (احتمال) تقلب در انتخابات به تشوېش اند و فکر می‌کنند که اگر واقعاً چنين باشد تمام زحمت‌های شان بیهوده خواهد بود. داوود، دوست جمیل که در کمسیون مستقل انتخابات کار می‌کند، وی را اطمينان می‌دهد که (با حضور کارمندان کميسيون مستقل انتخابات، ناظرين، مشاهدين، نيروهای امنيتی ..) به هیچ صورتی تقلب صورت نخواهد گرفت.

در صحنه‌ی چهارم درامه می‌شنويم که دلاورخان در مورد اينکه هاشم خان شايد در انتخابات برنده نشود به تشويش است. همچنان تصميم گرفته است در صورتی که هاشم‌خان کدام مشکل و بی‌نظمی را بوجود آورد با وی کمک نخواهد کرد.

 

Post your comment